معنی بزرگ سال - جستجوی لغت در جدول جو
بزرگ سال
سالمند، مسن
سالمند، مسن
تصویر بزرگ سال
فرهنگ فارسی معین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بزرگسال
بزرگسال
مسن، سالخورده
مسن، سالخورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بزرگسال
بزرگسال
کلان سال، سال خورد، سالمند
کلان سال، سال خورد، سالمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بزرگسالی
بزرگسالی
کلان سالی سالمندی
کلان سالی سالمندی
فرهنگ لغت هوشیار